سیستانوبلوچستان سرزمین هنرهای سنتی است؛ حاصل دستهایی هنرمند که با ذوق، نقش میزنند. قالیبافی، گلیمبافی، چادربافی، حصیربافی، سوزندوزى، سکهدوزی، پردهگلیم، ترمهدوزی تلفیقی، کیفبافی، دیوارکوب، منجوقبافی، پشتی بلوچی و دهها نوع دیگر از این دست، تنها بخشی از هنرهای سنتی و اصیل این مرزوبوم است. حالا چند سالی میشود که ما میهمان یکی از همین هنرمندان زاهدانی در منطقهمان هستیم که ساکن محله مهرآباد است.
هنرمندی که او را خیلی اتفاقی در یکی از غرفههای بازارچه فیروزهای یافتیم. «وحید رخشانی» که متولد ۱۳۶۵ است، ۲۷ سالی میشود که در مشهد زندگی میکند و پیش از اینکه وارد کار تولید صنایع دستی شود، شغلهای مختلفی را تجربه کرده است؛ از مکانیکی گرفته تا آشپزی، اغذیهفروشی، بنایی و...، اما از سه سال پیش راهش را مشخص میکند و قدم در مسیر هنر اصیل ایرانی میگذارد؛ هنری که به باور او هیچوقت کهنه نمیشود و از مد نمیافتد. با او در غرفهاش در بازارچه فیروزهای همکلام میشویم تا از هنرهای دستی بگوید و ظرفیتها، مشکلات و انتظاراتش در این حوزه.
او داستان شروع فعالیتهای هنریاش را اینگونه تعریف میکند: «سه سال پیش، یکی از آشنایان خانوادگیمان که ساکن شاهرود است و در حوزه صنایع دستی فعالیت میکند، به من پیشنهاد کرد که وارد این عرصه بشوم و گواهینامه آن را بگیرم.»
رخشانی در تکمیل توضیحاتش، اضافه میکند: «به خانه صنایع دستی سیستانوبلوچستان معرفی شدم و پس از نشان دادن چند نمونه از کارهایم، آنها برایم گواهینامه صادر کردند.» او حمایت خانه صنایع دستی زاهدان را دلیل اصلی شروع کارش و ادامه آن بیان میکند.
این هنرمند سیستانوبلوچستانی که مسلط به چندین هنر زادگاهش است، میگوید: «سکهدوزی، پردهگلیم، تابلوهای قرآنی، ترمهدوزی تلفیقی، کیفبافی، دیوارکوب با سبک قالیبافی، جاکلیدی با گل مارگریت، منجوقبافی، پشتی بلوچی و کار روی کوزه و گلدان و جعبه قرآن از نمونه هنرهایی است که انجام میدهم.» البته او تاکید میکند: «مشتری، هر طرح را با هر شکلوشمایلی که بخواهد، میتوانیم برایش درست کنیم.»
رخشانی با بیان اینکه در سیستانوبلوچستان مردم از کودکی هنرهای دستی را میآموزند، توضیح میدهد: «هر خانوادهای که هنری خاص را انجام میدهند، سایر اعضا خانواده حتی بچهها نیز همان را میآموزند؛ به این ترتیب که بچهها وقتی به کلاس چهارم دبستان میرسند، آموزشهای لازم را در زمینه آن هنرِ خانوادگی فرامیگیرند.»
او به هنرهای همسرش نیز اشاره و یادآوری میکند: «همسرم هم از کودکی هنرهای تکهدوزی، سوزندوزی، خیاطی، گلدوزی روی لباس، چپهدوزی فنوجی، جَوَک و دوخت لباس زاهدانی را آموخته است.» آنگونه که رخشانی اظهار میکند، دخترشان هم بر اساس رسم زاهدان، وقتی که کلاس چهارم دبستان شده، همراه با آنها این هنر را فراگرفته است و انجام میدهد.
برخی حاضرند جنس ماشینی بیکیفیت را گران بخرند، اما برای کار دست ارزشی قائل نیستند
برایم جالب است بدانم طرحهایی را که آنها استفاده میکنند، از کجا میآورند که رخشانی اینگونه پاسخ میدهد: «طرحهای مختلف، ترکیب و همخوانی رنگها، قالب، نوع پولکها و... را نیز، خودم همراه با همسرم بر اساس سلیقههای خودمان و تجربهای که داریم، ابداع میکنیم.» البته او این را هم یادآوری میکند که: «برخی کارهایمان هم بر اساس طراحی و مدلی ساخته میشود که مشتری از ما خواسته است.» دوست دارم بدانم چند ساعت از روز را صرف تولید هنرهای دستی میکند که میگوید: «در طول شبانهروز مداوم با همسرم در خانه کار میکنیم.»
در کنار همه اینها، این هنرمند زاهدانی، مربی هنرهای دستی سیستانوبلوچستان هم هست؛ «در سیستانوبلوچستان کلاسهای ترمی را در خانه صنایع دستی برگزار میکنم که سهم من، ۵۰ درصد هزینه هر کلاس است.» البته رخشانی در مشهد هم کلاسهای خصوصی برگزار میکند؛ «در مشهد نیز کارآموز خصوصی قبول میکنم؛ به این ترتیب که در منزل خود یا خانه او یا هر جای دیگری که تمایل داشته باشد، دوره را برایش میگذارم.» براساس توضیحات او، هرکدام از این هنرها نیاز به گذراندن دوره آموزشی یکماهه در قالب ۲۵ ساعت دارد.
بازار کار و استقبال عمومی در حوزه مشاغل هنری بهویژه صنایع دستی جای بحث زیادی دارد و همیشه با بیتوجهی روبهرو شده است؛ نکتهای که این هنرمند زاهدانی نیز به آن گریز میزند؛ «صنایع دستی در بین ایرانیان، جدی گرفته نمیشود، تاجاییکه حاضرند جنسهای ماشینی بیکیفیت و بدون اصالت را با قیمت گران بخرند، اما برای کار دست با آن هنر ظریف و سنتی، ارزشی قائل نیستند.»
رخشانی که از مهجور ماندن هنرهای دستی در ایران بسیار گلایهمند است، میگوید: «بهعنوان یک هنرمند انتظار دارم مردم بیشتر به کارهای دستی و هنرهای سنتی اهمیت بدهند و برایش ارزش قائل شوند و فرهنگ اصیل ایرانی را در خانههایشان احیا کنند.»
البته او با بیان اینکه گاهی عدهای هم به این هنر علاقه نشان میدهند، تصریح میکند: «آنهایی هم که جذب زیبایی هنرهای دستی میشوند، تمایلی برای خرید آن ندارند و تنها عدهای خاص هستند که حاضرند برای آن هزینه کنند.»
این هنرمند ساکن محله مهرآباد درباره اینکه تولیداتش را چگونه به فروش میرساند، اینگونه توضیح میدهد: «خانهام، هم کارگاه تولیداتمان است هم اینکه هر دو ماه یکبار نمایشگاهی را در آن برگزار میکنیم و کارهایمان را به فروش میرسانیم؛ البته فرصتی هم میشود برای قبول سفارش از بازدیدکنندگان.» او این را هم به توضیحاتش اضافه میکند که: «هر ششهفتماه یکبار نیز به تعداد کم از سیستانوبلوچستان به من سفارش کالاهای خاصی را میدهند که برایشان درست میکنم.»
رخشانی با تاکید بر اینکه به جز این هنر منبع درآمد دیگری ندارد، اظهار میکند: «بهدنبال این هستم که سرمایهای را دستوپا کنم تا بتوانم مغازهای را در الماس شرق اجاره کرده و صنایع دستی خود را در آنجا به فروش برسانم.» این در حالی است که او از سختی کار دست میگوید و اینکه ماحصل دو روز کارش میشود، ۳۰ هزار تومان؛ «کار دست، ظریف و دشوار است و باوجودیکه چشم و دستت را برایش میگذاری، درآمدی ندارد، درحالیکه بنّایی پول بیشتری دارد.»
او در توضیح اینکه چرا کار بنایی را در کنار این کار ادامه نمیدهد، میگوید: «برای انجام کار بنایی باید به چابهار و زاهدان میرفتم که هر پروژه، هفت ماه طول میکشید و در تمام این مدت از خانه و خانوادهام دور بودم، اما دیگر دوست ندارم این مدت طولانی از آنها دور باشم؛ برای همین ترجیح میدهم همین هنر را دنبال کنم.»
کار دست، ظریف و دشوار است و باوجودیکه چشم و دستت را برایش میگذاری، درآمدی ندارد
میپرسم چرا برای کارتان بازاریابی نمیکنید و ازآنجاییکه او برای هنر بهویژه هنر سنتی سیستانوبلوچستان ارزش زیادی قائل است، اینگونه پاسخم را میدهد: «برای هنر نمیشود بازاریابی کرد؛ چون ارزش کار را کم میکند؛ برای همین ترجیح میدهم نمایشگاه خانگی بزنم یا در نمایشگاههای مختلف شرکت کنم تا مردم با صنایع دستی ارتباط برقرار کنند.»
حرف نمایشگاه که به میان میآید، از او میخواهم کمی درباره نمایشگاههایی که شرکت کرده است، توضیح بدهد. رخشانی نیز با بیان اینکه در همه نمایشگاههای استان سیستانوبلوچستان شرکت میکند، میگوید: «در نمایشگاههای استان سیستانوبلوچستان غرفه رایگان دارم تا بتوانم تولیداتم را بهنمایش بگذارم، اما برای شرکت در نمایشگاههای سایر استانها، باید هزینه پرداخت کنم.»
نکتهای که در بین گفتگو به آن گریز میزنم، این است که آیا تاکنون با سازمان میراثفرهنگیوصنایع دستی خراسان رضوی ارتباط برقرار کردهاند که در پاسخ اظهار میکند: «تاکنون نمونه کارهایم را برای سازمان میراثفرهنگیوصنایع دستی خراسان رضوی نبردهام. اگر ببرم هم استقبال نمیشود؛ چون آنها فقط هنر استان خودشان را میپذیرند و از هنرهای سیستانوبلوچستان استقبال نمیکنند.» این در حالی است که پس از آنکه او کارهایش را به خانه صنایع دستی استانهای دیگر برده، از آنها استقبال خیلی خوبی شده است.
یکی دیگر از مشکلاتی که سر راه هنرمندان سنتیکار قرار دارد، تامین مواد اولیه است؛ «برخی مواد اولیه در مشهد گیر نمیآید و اگر هم پیدا شود، فروشنده در صورتی حاضر به فروش آنها آنهم به تعداد کم میشود که با قیمت گرانتری از او بخرند.» او ادامه میدهد: «این در حالی است که ما نیز از نظر مالی در توانمان نیست این مواد اولیه را به تعداد زیاد تهیه کنیم، بنابراین ناچاریم سفارش بدهیم اجناس موردنیازمان را از پاکستان یا زاهدان برایمان بیاورند.»
رخشانی در عین حال با اشاره به اینکه در مشهد، مکان ثابتی برای ارائه همه هنرهای دستی بهطور همزمان وجود ندارد، میگوید: «در هر شهری خانه صنایع دستی یا جایی برای ارائه منجسم انواع هنرهای دستی وجود دارد، اما در مشهد چنین مکانی را نداریم که همه هنرهای دستی استان را عرضه کند.»
به باور این هنرمند، اگر چنین مکانی در مشهد وجود داشته باشد، نهتنها به تقویت هنرهای دستی کمک میکند، بلکه مردم هم اگر دنبال کار سنتی باشند، میدانند که مکانی ثابت وجود دارد که همه هنرها در آن عرضه میشود و سردرگم نمیشوند.
* این گزارش در شماره ۱۹۵ دوشنبه ۶ اردیبهشت ۹۵ شهرآرامحله منطقه ۵ چاپ شده است.